کنایه های تلخ
خبر به یعقوب کربلا که رسید
راست از آب در آمد
"و ترکنا یوسف... فاکله الذئب"
ماه من
چراغ ها را خاموش کرده ایم
روضه خوان هم می دانست
تو؛ چقدر به شب می آیی!
عباس یک تنه تدارکات هیئت بود
هم خون داد، هم آب شد، هم سوخت
تا ما یک استکان چای بخوریم!
وصیت
علی به چاه می گفت
گودال
گوش می کرد
دست سقا
"دست از پا درازتر برگشتن"
ضرب المثل خوبی نیست
بهش فکر نکن!
سُم
اسب ها آمدند
تا تو هم مقتول باشی
هم مسموم
خاکی نشین
به حرمت تو
نه به شعبان شهادتی افتاد
و نه به محرم، میلادی..!!
ریخت و پاش
سوره رفت
آیه آیه
برگشت...
شهاب سنگ
مشتری خریدار ماه بود از زمین
ماه تا شنید
امان نامه را پاره کرد!
سر
سر به راه می شدیم
لازم نبود
سر - به - راه شوید!
منبع:وبسایتی که تمایلی به ذکر اسمش نداره.